پس از مرگ کیانوش سنجری و روایت‌های متناقض مرتبط با آن و سپس، کنش‌های اعتراضی حسین رونقی، برای چندمین بار شاهد موجی از تنش و اتهام‌زنی و رد و بدل شدن برچسب‌های بدون سند و مدرک میان مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور بودیم.

قبلا این تنش‌ها را در ماجرای ائتلاف هشت نفره، مخالفان و موافقان هشتگ «ما سلیطه ایم» و دعوا بر سر عصیان یا پروژه بودن نیمه برهنه شدن آهو دریایی دیده بودیم.

این گونه تنش‌ها که نه بر سر چشم‌اندازها، سیاست‌ها و برنامه‌های براندازی رژیم و نه بر سر برنامه‌های سرکوب رژیم بلکه بر سر جلب مخاطب و از میدان بیرون راندن رقیب سیاسی صورت می‌گیرد، بدون تردید نه تنها کمکی به مخالفان نمی‌کند، بلکه موجب خرسندی جمهوری اسلامی است.

فراتر از این پیامدهای خواسته یا ناخواسته، پرسش این است که مخالفان جمهوری اسلامی از چه مشکلاتی رنج می‌برند که دچار این گونه حاشیه‌سازی‌ها، خنثی‌سازی‌ها و تقابل‌های بی‌نتیجه می‌شوند؟ آیا مخالفان یا به تعبیر معمول اپوزیسیون جمهوری اسلامی چنان که انتظار می‌رود فعال و موثر هستند؟ در باب آسیب‌شناسی فعالیت‌های اعتراضی و مخالفان در این مقطع چه می‌توان گفت؟

از چهار جهت می‌توان به آسیب‌شناسی وضعیت موجود مخالفان پرداخت: چشم اندازها، سیاست‌ها/تاکتیک‌ها، برنامه‌ها، و تریبون‌ها.

چشم اندازها

مخالفان جمهوری اسلامی در باب نظام سیاسی آینده چشم اندازهای مختلف و گاه متضادی دارند. آنها به جای اینکه حل این اختلافات را به صندوق‌های رای پس از براندازی بسپارند، در موضوعات مختلف بدون ارجاع به این چشم اندازها در مسیر بی‌اعتبارسازی رقیب (بالاخص با انتصاب به رژیم) حرکت می‌کنند. اینها حتی در باب روش براندازی و روش جایگزینی نظام آینده با هم اختلافات جدی دارند.

سه برنامه سیاسی مخالفان در این میان عبارت‌اند از: ۱) بازگشت به نظام مشروطه سلطنتی و سلسله پهلوی، ۲) جمهوری سکولار و ۳) تحول بنیادی در همین نظام با حذف ولایت فقیه و نظارت استصوابی (جمهوری اسلامی بدون قدرت مادام العمر و قاهره فقیه).

رد پای انضمامی و پنهان این اختلاف چشم‌انداز را در هر تنش و اختلاف جدی در موضوعات خاص و انتخاب زاویه نگاه به‌ آن می‌توان مشاهده کرد.

به‌نظر می‌آید وقتی جنبشی در خیابان‌های ایران نیست، براندازی یا تحول جدی نظام حکمرانی کمتر اولویت مخالفان بوده است. ظاهرا مخالفان، نظام آینده را بدون حضور خود در قدرت نمی‌توانند تصور کنند و فکر می‌کنند قبل از فرو افتادن رژیم باید حساب‌های خود را تصفیه کنند. هر یک از چشم‌اندازهای فوق دارای لشکری در شبکه‌های اجتماعی است که بر آتش اختلافات می‌دمند.

سیاست‌ها/تاکتیک‌ها

در سه حوزه، سیاست‌های روشن و اعلام‌شده مخالفان غایب است: براندازی یا فشار برای تحول، دوران گذار و دوران استقرار رژیم بعد.

کمتر گروه یا فرد مخالفی اراده سیاسی خود را به صورت یک برنامه سیاسی (پالیسی) عرضه کرده است. علاوه بر ابهام در سیاست‌ها، مخالفان دچار توهمات جدی در مسیر برافتادن نظام هستند. یکی از آنها آسان‌گیری است. براندازی در نظام‌های تمامیت‌خواه همانند رسیدن به قدرت در جوامع دمکراتیک مسیر میان‌بر ندارد. سال‌ها تلاش می‌طلبد: از درست کردن ارتباطات با گروه‌های مختلف اجتماعی و تشکل تا برساختن هسته‌های مختلف مشاوره و سیاستگذاری و تصمیم‌گیری، از جمع آوری منابع و گذاشتن آنها در اختیار همکاران تا کار مدام جمعی و سفر به سراسر یک کشور یا دنیا برای دیدار با مردم و افراد بانفوذ. میان‌بر زدن و نادیده گرفتن این روال‌ها و روندها تنها در صورتی ممکن است که افراد در فکر کودتا و حذف دیگران با انواع روش‌های سرکوب باشند. براندازی جمهوری اسلامی نیز راه میان‌بر ندارد تا عده‌ای بروند و به‌سادگی بر صندلی‌های قدرت تکیه بزنند. سیل برچسب‌ها و ناسزاها و زدن همدیگر همه به میان‌بر زن‌ها تعلق دارد.

آسیب‌های دیگر اپوزیسیون در تاکتیک‌ها و سیاست‌های اتخاذشده از این قرارند: ۱) تصورات نادرست در باب اینکه چه اقداماتی می‌تواند به اعتراضات عمومی تلنگر بزند، ۲) بزرگ‌نمایی‌ها و اغراق‌ها در مورد رویدادها و اشخاص فعال یا چهره‌هایی که می‌توانند نقش رهبری را بر عهده گیرند، ۳) وایرال‌سازی و ترندسازی‌های مهندسی شده، ۴) برچسب‌زنی و اتهام‌زنی به یکدیگر بدون هیچ‌گونه سند و مدرک، ۵) رد برنامه‌های اعتراضی که نتوانند از آن برای بالا آمدن خود یا گروه خود استفاده کنند، ۶) امیدهای واهی دادن به مردم مثل اینکه براندازی روی میز ۀمریکا و اتحادیه اروپاست، و ۷) تصویرسازی‌های نادرست از محبوبیت رهبران مورد نظر.

برنامه‌ها

موضوعی که می‌تواند مخالفان را از هر گرایش و ایدئولوژی در کنار هم قرار دهد، فعالیت‌های برنامه‌ریزی شده است؛ یعنی کارزارها و اقداماتی که از یک سو رژیم و هوادارانش را مورد چالش قرار دهد و از سوی دیگر، مخالفان را در کارهای تیمی درگیر کند.

این گونه فعالیت‌های ایجابی در میان مخالفان نادر هستند. حتی در برنامه‌هایی مثل استیفای حقوق بشر، مقابله با لابی جمهوری اسلامی و قانع‌سازی دولت‌های غربی برای انزوای جمهوری اسلامی که مخالفان در مورد آنها اجماع دارند، کمتر شاهد همکاری هستیم.

مخالفان جمهوری اسلامی در چهار حوزه ضعیف هستند: داشتن لابی قدرتمند در پایتخت‌های غربی، دسترسی به رسانه‌های اختصاصی خود با بردی بین‌المللی، نهادسازی در حوزه سیاستگذاری و سیاست پژوهشی و برنامه‌های آموزشی برای نسل‌های بعدی.

به‌همین علت، در این قلمروها برنامه‌های قابل توجهی مشاهده نمی‌شود. مخالفان چه به‌صورت فردی و چه به‌صورت گروهی کمتر اولویت‌های خود در فعالیت‌هایشان را اعلام می‌کنند.

تریبون‌ها

هر گاه اعتراضات در داخل کشور فروکش می‌کند، مخالفان جمهوری اسلامی در تریبون‌های خود و بالاخص در شبکه‌های اجتماعی بیش از هدف قرار دادن جمهوری اسلامی و سیاست‌ها و برنامه‌هایش همدیگر را هدف قرار می‌دهند. این حملات تا حدی است که همدیگر را «صادراتی، مزدور، امنیتی، خائن، پروژه گیر، سپاهی، و ۵۷ای» می‌خوانند یا اسامی افراد را دست‌مایه تمسخر آنان قرار می‌دهند. همچنین آنها اقدامات یکدیگر یا مخالفان سرکوب‌ها در داخل (مثل عصیان آهو دریایی یا لب‌دوزی) را پروٰژه نظام می‌خوانند. پرسش‌های جزئی آنها در هر موردی که به قدرت‌یابی آنها کمک نمی‌کند همه متوجه به سلب اعتماد از طرف مقابل و پیشبرد روایت خود هستند.

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

گزارش روز با مجتبا پورمحسن
اقتصاد و بازار
گفت‌وگوی ویژه
تیتر اول با نیوشا صارمی

شنیداری

پادکست‌ها